مسابقه ♬♬ رقابت نواے برتر ♬♬

ساخت وبلاگ
"هوالرحمن"

سلام به دوستان خوبم و همه ی حضار گرامی

الان میشه خواهش کنم چاقو ها و تبرهای خونین و پایین بیارین؟
میدونم خیلی خیلی طول کشید
ولی باور کنین اصلا تایم خالی نمیشد که بتونم مث مسابقه های قبلی، ارسالی های بچه ها رو بچینم

ولی خب بیاین ببشید کنیم و شروع کنیم

اول از همه
اینقد گفتین مسابقه بزار مسابقه بزار محض تماشا گفتین؟
گفتم الان شونصد نفر صدا ارسال میکنن
این چه وضعشه
یعنی همینایی هم که فرستادا گاها دیده شده میخواستن فرار کنن بنده از مو کشیدم آوردمشون

حالا که اینطور شد به اونایی که فرستادن فارغ از برنده شدن، نفری 1 میلیون جایزه میدیم
خوبتون شد؟

خب بریم سراغ صداها
لطفا قبل از گوش دادن بپذیرین که این شرکت کننده های مظلوم مسابقه نه کلاس خوانندگی رفتن نه فن خوانندگی پیاده کردن
هزارتا افکت هم رو صداشون نزاشتن
درنتیجه عمیقا غرق در صداشون و متن اهنگشون بشین
نه اینکه درحال قیاس صداشون با مرحوم شجریان (خدا رحمتشون کنه) باشید

برای ارتباط بهتر با صدای خواننده متن رو پایین صدا قرار میدم که احساس بهتری برقرار بشه

مهلت رای تا 5 روزه و در صورت لزوم تمدید میشه
قوانین رو هم که میدونید :
1.عدم مشخص کردن هویت شرکت کننده ها
2.عدم تخریب یا تشویق بیش از حد
3. حفظ احترام

به علت کم بودن شرکت کننده ها به نفرات اول و دوم که بیشترین رای رو بیارن، جایزه از سمت مدیر اعطا میشه

بریم؟

شرکت کننده ی شماره ی 1:

کمی سلام در این سفره
کمی نگاه در این بشقاب
کمی شراب در این لیوان
چه مزه ای ست دهانت را
که مست کرده و میگوید
مرا بنوش همین الان

تقابلِ تو و من با هم
به هیچ چیز نیانجامید
به "هیچ" نیز نیانجامید
نه چشم دیدنِ هم داریم
تو از دهانِ من افتاده
من از نگاهِ تو آویزان

شرابِ ریخته ی بر این میز
شرابِ ریخته ی از سرریز
خمارِ مستیِ بی پرهیز
کمی بهار کمی پاییز
کمی برودت برف انگیز
تمامداغیِ تابستان

سرم پیاله شد از دستت
سرم پیاله ی دستت شد
پیاله مست شد از دستت
سیاه مستِ چه ها در دست
پیاله سر برود خوب است؟
چرا شراب نمی نوشی...؟

- شعر: حسین صفا

شرکت کننده ی شماره ی 2 :

تو هوای گرم بندر،
توی بازار خرمشهر
دیدَنِت با ناشناسی،
نفسُم در نمی آد
قلب مو ضعیفه دختر،
داره بوم بوم میزنه
اون غریبه کیه باته، چی میگه بت؟
چی می خواد؟ چی می خواد؟
عینک رِی-بُن اصلُم، هرچی دارُم مال تو
نفسام تویی، تو دختر، همه دردات مال مو
می خرُم سال دیگه، واسه ات اَلنگوی طلا
تا ابد به پات می شینُم، بات می مونم وُلله
پات می مونم وُلله
پات می مونم وُلله

شرکت کننده ی شماره ی 3 :

در سکوت شب خانه زد فریاد اما تو نشنیدی
دل به پایت افتاد آرزو کردم بعد از تو عاقل نشوم
آشنای من من غریبم بی تو با خیابان ها من رفیقم بی تو
بعد تو عمرا من دگر عاشق نشوم

شرکت کننده ی شماره ی 4 :

تو فرق میکردی واسه من با همه واسه اینه که میمیردم واسه تو
توی نگاهت یه حس غریبی میگفت که دارم میشم عاشق تو
جون منی آخه عمر منی چجوری بگم میمیرم واسه تو
توی چشام که نگاه بکنی می بینی که دارم میشم عاشق تو
واسه اینه که میمردم واسه چشمات واسه اینه که میمیرم واسه نگات
واسه اینه همه وجودم شده بودی نزار بازم بمونم تو حسرت چشات

شرکت کننده ی شماره ی 5 :

کاش وقتی زندگی فرصت دهد
گاهی از پروانه ها یادی کنیم
کاش بخشی از زمان خویش را
وقف قسمت کردن شادی کنیم
کاش وقتی آسمان بارانی ست
از زلال چشم هایش تر شویم
وقت پاییز از هجوم دست باد
کاش مثل پونه ها پر پر شویم
کاش وقتی چشم هایی ابریند
به خود اییم و سپس کاری کنیم
از نگاه زرد گلدان هایمان
کاش با رغبت پرستاری کنیم
کاش دلتنگ شقایق ها شویم
به نگاه سرخ شان عادت کنیم
کاش شب وقتی که تنها می شویم
با خدای یاس ها خلوت کنیم
کاش گاهی در مسیر زندگی
باری از دوش نگاهی کم کنیم
فاصله های میان خویش را
با خطوط دوستی مبهم کنیم
کاش با چشمانمان عهدی کنیم
وقتی از اینجا به دریا می رویم
جای بازی با صدای موج ها
درد های آبیش را بشنویم
کاش مثل آب مثل چشمه سار
گونه نیلوفری را تر کنیم

ما همه روزی از اینجا می رویم
کاش این پرواز را باور کنیم
کاش با حرفی که چندان سبز نیست
قلب های نقره ای را نشکنیم
کاش هر شب با دو جرعه نور ماه
چشم های خفته را رنگی زنیم
کاش بین ساکنان شهر عشق
رد پای خویش را پیدا کنیم
کاش با الهام از وجدان خویش
یک گره از کار دل ها وا کنیم
کاش رسم دوستی را ساده تر
مهربان تر آسمانی تر کنیم
کاش در نقاشی دیدارمان
شوق ها را ارغوانی تر کنیم
کاش اشکی قلب مان را بشکند
با نگاه خسته ای ویران شویم
کاش وقتی شاپرک ها تشنه اند
ما به جای ابر ها گریان شویم
کاش وقتی آرزویی می کنیم
از دل شفاف مان هم رد شود
مرغ امین هم از آنجا بگذرد
حرفهای قلبمان را بشنود

و تمام
ممنونم از همراهیتون

کنکوری ها...
ما را در سایت کنکوری ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایمان اصلاحی konkoriha بازدید : 34 تاريخ : شنبه 2 دی 1402 ساعت: 22:07